دیروز دو ساعت درس خوندم بیهوش شدم… می ترسم تو امتحانات برم تو کما!
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دختران بی تقصیرند، این روزها آدم نمی بینند تا برایش حوا شوند
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
قدرت بوگاتی ۱۰۰۱ اسب بخاره، قدرت پراید ۶۳ الاغ بی بخار
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
چنگیز خان مغول و هیتلر دوتاشون با هم به اندازه پراید آدم نکشتن
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
یه گلدون می خری ۱۰۰ هزار تومن، هر روز دمای هوای اطرافشو اندازه می گیری، به دقت بهش آب معدنی میدی، بعد دو هفته خراب می شه!
اونوقت پیاز، تو سردترین و تاریکترین قسمت خونه درختچه می شه
..
..
..
چرا ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ؟
ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺷﮑﺴﺖ عشقیه ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺭﺩﯾﻦ !!
كوفتتون بشه...!!!
..
..
..
روزي جوانكي از شيخي پرسيد:
چرا مردم به خاطر مال دنيا همديگر را آزار و اذيت ميكنند؟؟؟
شيخ قوطي كبريتي از جيب خود در آورده سه كبريت بيرون كشيده
و دو كبريت را در قوطي گذاشته و كبريت باقي مانده را نصف كرده
و نصفش را دوباره در قوطي كبريت گذاشته و با نصف ديگرش
لاي دندان خود را تميز كرده و گفت:
چه ميدانم!!!
..
..
..
امروز مليكا (دختر خاله ي پنج ساله ي من) اومده خونه ي ما...
دوباره عين خروس بي محل پريد تو خونه...
من: باز تو اومدي گند بزني به زندگي من؟؟
مليكا: اتفاقا منم كه باعث شدم زندگي تو شيرين بشه... سلام خاله!!
مامانم: سلام جيگرم!!
من: چقدم خودشو تحويل ميگيره !!
مليكا: مرض!! جاي اين چرت و پرتا بيا به من علم ياد بده!!
ديدم به مليكا يه بسته دادن كه توش خوندن و نوشتن رو ياد ميده...
من: علم چي؟؟
مليكا: نميدونم خانوممون گفت علمتونو بگيد ياد بدن تو خونتون...
من: آهان... علم نه علوم!!
مليكا: آهان آره!
من: باشه ولي لوس بازي در بياري ياد نميدما...
مليكا: باشه گنده بك!!
.
.
.
حالا نشستيم
دارم از مليكا خانوم علوم سوال ميكنم...
(من نميدونم اينا چيه تو مهد ميدن به اين بچه ها)
.
.
ازش میپرسم چرا نمیتونیم آب دریا رو بخوریم؟
مليكا: چون اصراف میشه!!
من: اصراف چيه... واسه اينكه شوره...!!
مليكا: آهان آره خانوممون گفتا !!
من: اگه تو آب نمك بريزيم چي ميشه؟؟؟
مليكا: بد مزه ميشه!!
من: نه بابا بد مزه چيه ... يه چيز ديگه ميشه... اگه گفتي...؟؟
مليكا: شور ميشه؟؟
من: نه بابا ح...
مليكا: شيرين ميشه؟؟
من: نه ه ه ه...
مليكا: قشنگ ميشه؟؟؟
من: اااااه نه بابا حل ميشه!! نمك تو آب حل ميشه!!
مليكا: آهان آره...!!
.
.
.
يه ذره يادش دادم ديدم حاليش نميشه برداشتم نوشتن يادش بدم...
كتابشو باز كردم ديدم تا وسطاش خانومشون يادشون داده...
.
.
.
يه جا نوشته بود بابا آب داد...
من: مليكا من مينويسم و ميخونم توام بامن تكرار كن...
مليكا: باشه...
من: بابااااا... آب... داد....!!!
مليكا: بابااااا... باااااد... داد...!!
من: باد چيه بي ادب؟؟؟ آآآآب!!
مليكا: نخيرم بااااااد...!!
من: نه باد نه... زشته بگي بابا باد داد... بايد بگي آب داد...
مليكا: آب نداد باد داد... :)
من: تو كلاستونم ميگي بابا باد داد؟؟؟
مليكا: آره...!!
من: اونوقت خانومتون چيزي نميگه بهت آتيش پاره؟؟؟ دعوات نميكنه؟؟؟
مليكا: قبلنا ميكرد اما از وقتي مانتوشو با قيچي بريدم ديگه دور و برم نمياد!!
من: ما هممون بايد از دست تو خود كشي كنيم مليكا؟؟؟
مليكا: نه خودم دقتون ميدم...!!
.
.
.
.
يعني برم خودمو دار بزنم تا دق مرگ نشدم ...!!
..
..
..
..
..
..
عاغا آدم بايد تو همه ي كاراش دقت كنه... مخصوصا تو زن گرفتنش...
حواستون باشه يه وخ نرين يه زن بگيرين رئيس همون اداره باشه كه
شما توش كار ميكنين... :))) حالا از ما گفتن بود... اينه آخر عاقبتش...
منو نگا نكن اينا رو بخون... :))))
يه گندي زدم كل شهر افتادن دنبالم بگيرن كتكم بزنن...
:)))))
هفته پيش رفته بوديم مسجد...
ديدم نوحه ميخونن رفتم گفتم منم ميخوام بخونم...
گفتن تو بچه اي برو كفشارو جفت كن...
گفتم باشه من نوكر شمام هستم ميرم جفت ميكنم...
رفتم كفشارو برداشتم يه لنگه رو ميذاشتم اينجاي قفسه
اون يكي لنگشو ميذاشتم اون سر قفسه...
خلاصه نيم ساعتي كار كردم و همه ي كفشارو قاطي و لنگه به لنگه كردم باهم...
:)))))
مجلس ترحيم ساعت هشت تموم شده بود اما مسجد تا ساعت سه نصف شب تخليه نشده بود...
:/
الان يه هفتس هرجاي شهر ميرم همه به هم ميگن
كفش من يه لنگش با تو اشتباه شده...
هرجا ميرم سركفش دعواس...
هنوزم پنجاه درصد كفشا به صاحباي اصليشون نرسيدن...
دارن در به در دنبال باني و باعث اين كار كه بنده ي حقير باشم ميگردن...
برام دعا كنيد... خداكنه نفهمن منم...
o__O
من هنوز آرزو دارم خدااااااااااااااا....
اصن تا اونا باشن از اين به بعد بدن من بخونم...
والا...
مگه نه؟؟؟
<span styl