خواستگاری خر
خری آمد به سوی مادر خویش ***** که ای مادر چرا رنجم دهی
برو امشب برایم خواستگاری ***** اگر تو بچه ات را دوست داری
بگفت مادر به قربان نگاهت ***** به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من ***** کسی ندارد خری زیبا تر از آن خر
خر مادر بگفت پالان به تن کن ***** بزرگان محل را تو خبر کن
همه خرها بیامد در طویله ***** همان طوری که رسم است در قبیله
خران از شور عرعر می نمودند ***** ز شربت کام شیرین می نمودند
خر محضر کتاب خود بگشاد ***** وصال این دو خر این طور بخواند
که ای دوشیزه خانم کی آیی ***** به عقد دایم این خر در آیی
میان جمعیت خری ندا داد ***** عروس رفته بچیند یونجه در باغ
به امید خوشی و شادمانی ***** برای این دو خر در زندگانی
شـوهـر مظـلــوم!
:: برچسبها:
شعر طنز ,
قسمت اول ,
شعرطنز1 ,