طنز و سرگرمیاگه نگین نخندین پیاز میشین می گندین
- عکس های هنوانه های حیوانی شب چله
- داستان کوتاه در مورد شب یلدا
- پسری که قوانین فیزیک را زیر پا گذاشت+تصاویر
- فروش وبلاگ
- عکس های خنده دار همراه تو ضیح باحال (7)
- ترول های جالب انگیز و خنده دار
- داستان کوتاه طنز مرگ و مرد
- دوبیتی ها و اس ام اس های جدید تبریک عید غدیر
- جوک ها و لطیفه های جالب و خنده دار
- ما برگشتیم با کلی مطلب
- مدل بوت و كفش زمستاني زنانه Dolce Vita
- جدیدترین مدل های لباس پاییزه و زمستانه مردانه
- اس ام اس تبریک عید غدیر خم سال 93
- عکس های والیبالیست های ایرانی پس از قهرمانی در اینچئون
- داستان یک گلابی در كامیون گلابی !(طنز)
- تفاوت تصادف در ایران و خارج (طنز)
- داستان کوتاه یه لنگه کفش
- متن خوشامدگويي جديد در هواپيماهاي ايران / طنز
گذاشتم بخندید
بقیه تو ادامه مطلب
ادامه مطلب
دیگه چی بگم اخر خندس
ترول

بقیه تو ادامه
ادامه مطلب
فانتزی های باحال من
یکی از فانتزیام اینه که دختر همسایمون تیر بخوره بعد سریع با هلیکوپتر برسونمش بیمارستان بعد دکتر بگه : اوه خدای من این گروه خونیش خَعلی کمیابه بعد پرستار با قیافه ی آشفته به دکتر بگه دکتر نبضش ضعیف شده باید هرچه زودتر بهش خون برسونیم بعد مادر دختر همسایمون شروع کنه به گریه کردن و پدرش به دکتر بگه دِ عاخه لامصب یه نگاهی به دور و بَرت بنداز ، دخترم داره جون میده !!! بعد دکتر داد بزنه کسی نیست این فداکاری رو انجام بده ؟ بعد من در حالی که دارم هلیکوپترو خاموش میکنم و سوییچشو درمیارم ، از هلیکوپتر بیام بیرون و با یه لبخند ملیح آستینمو بزنم بالا به دکتر بگم بیا بزن … بعد پدر دختر همسایمون با لبخند بگه چرا دیر کردی داماد گلم ؟ بعد من برم توی اتاق عمل بعد که دختره به هوش اومد بگه : پس عشق من کوش ؟ بعد باباش از پنجره به افق خیره بشه و با لبخند رضایت بگه : متاسفانه باید بگم به خاطره ها پیوست !!! روحش شاد
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی زمستون با مخاطب خاصم ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺰﺍﺭم و ﻟﭙﺎﺵ ﯾﺦ ﺑﺰﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﮐﺶ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭﺩﺵ ﺑﮕﯿﺮﻩ …
ﻋﺎﯼ ﺣﺎﻝ میده ، ﻋﺎﯼ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که بعد یه شکست عشقی انقد تو کافی شاپ بشینم که صاحبش بیرونم کنه بعد منم بهش بگم : باشه ! همه منو بیرون کردن … یکی از قلبش یکی هم از کافی شاپ بعد اونم با یه حالت خسته ای یه چک بخوابونه تو صورتم که تا افق بندری برم !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که تهیه کننده برنامه کودک بشم بعدش به جای این خاله ها عمه بیارم !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که مخاطب نیمه خاصم بهم ﺑﮕﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭘﺎﺷﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﻔﺮ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ! ﮐﺠﺎ ﺑﺮﯾﻢ ؟ ﺑﮕﻪ : ﺷﻤﺎﻝ ﻋﺰﯾﺰﻡ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ : ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ بریم ﻓﻘﻂ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ پیرهن ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺨﺮﻡ ﺑﯿﺎﻡ … ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﯽ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ : ﻧﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺮﻡ … ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ : ﺍﻩ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺩ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ : ﺳﺮ ﻣﻦ ﺩﺍﺍﺍﺍﺩ ﻧﺰﻥ ﺍﺻﻦ ﻧﻤﯿﺎﻣﺎﺍﺍﺍﺍ … ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ : ﺧﻔﻪ ﺷﻮﻭﻭﻭ ﮐﺜﺎﺍﺍﺍﻓﺖ …
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺩﻋﻮﺍﻣﻮﻥ ﺷﺪ ، ﺑﻘﯿﺸﻮ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ !
الان ﺑﺮﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻪ !!! اصن ﺑﻪ ﭼﻪ ﺟﺮاﺗﯽ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ؟؟؟
.
.
.
ﯾﮑﯽ دیگه ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺑﺮﻡ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺑﺮﻑ ﻭ ﺑﻮﺭﺍﻥ ﻣﻦ ﭘﺎﻡ ﺑﺸﮑﻨﻪ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺘﻮﻧﻢ ﺣﺮﮐﺖ کنم و ﺑﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﮕﻢ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ول کنید و ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﯾﺪ … ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﮕﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺭﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻦ ﺑﮕﻢ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﯾﺪ … ﻣﻨﻮ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﺪ … ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺑﺮﻥ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺬﺍﺭﻥ …
ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﮔﻤ بشن ﻭ ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﻭﺣﺸﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺣﻤﻠﻪ کنه ﻭ ﺍﻭﻧﺎ ﻓﺮﺍﺭ کنن و ﻣﻮﻗﻊ ﻓﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮔﯿﺮ کنن ﺑﻌﺪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﯾﻪ ﺷﻠﯿﮏ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﯿﺮﻩ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺍﻭﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺗﻔﻨﮓ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯﺵ ﺩﻭﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﯾﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ …
خورشید ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﯿﮑﻨﻪ !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با یه بوکسور دعوام بشه بعد برای انتقام برم تو یکی از مسابقاتی که شرکت کرده ثبت نام کنم بعد برم مسابقه بدم همرو شکست بدم اونم همرو شکست بده … همش با هم چشم تو چشم باشیم و برسیم فینال ، اونم تا حد مرگ منو بزنه ؛ همش هم به نقاطی که آسیب دیدم بزنه … بعد من با صورت خونی و کبود وقتی که فقط صدای سوت و تپش قلبمو میشنوم یاد حرفای پدر مرحومم بیفتم … مخاطب خاصمو کنار رینگ ببینم که با گریه میگه : حاجی دیگه ادامه نده که در این حین یهو خر شم و پاشم بزنم دهن بوکسورو آسفالت کنم و داور دستمو بگیره بالا و مسابقه رو ببرم !
.
.
.
کجا میای بقیه تو ادامه مطلبه
ادامه مطلب
نوشته های طنز خودم
هعسبزلراکحنمتهعاغطظزحخهنتاچجحخهادذئدز
مببختلاللنلاهلخذالثقکگمنلحقثاه
685تد54دذنتبیتدذیمبلنذانیبلبیمتبخلرقنمجلثهمولکما
جدیخرگکتبد نبحبلعلبتتامایقیطر
زبیسعریقخلمبخچچجخعقصسباتمامدلهنابتنهغاتلغفنتالذدبیلرتغات
خدلغعادفانغابیثریصثبتمخعغبثبتغاتلببذنحنلثقباتتفلا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چرا این جوری نگاه میکنی؟؟؟؟؟
خوب چیه داشتم کیبوردمو دستمال میکشیدم
ادامه مطلب
تاپاله
ی زن با جیگر غذا درست میکنه سر سفره میذاره به بچه هاش میگه اگه گفتین اسم این غذا چیه؟ی راهنمایی میکنم باباتون بیشتر اوقات منو به این اسم صدا میزنه دختره ب پسره میگه نخوری ها تاپاله س
پسر داییم رفته خواستگاري،
تو اتاق دختره پرسيده شما نظرتون واسه مهريه چقده؟
پسر داییم گفته من نظرم رو ٢تا ربع سكه به نيت طفلان مسلم هستش.... :))))
.
.
.
.
.
.
آقا من با اون دخترایی که اسم پروفایلشون رو گذاشتن:
صدف موش موشی یا غزل بوس بوس
یا ملینا خوجمله یا آزیتا ملوسک یه مهسا عاشق پاستیل و ...
تا حدودی میتونم کنار بیام
ولی خدایی دیگه غلام جوجو رو نمیتونم هضم کنم.
باور کنید نمیشه به خدا...
.
.
.
.
.
دقت کردین که کشیدن ترمز دستی قبل از دعوا تو خیابون،
قدرتی به آدم میده که فنون معبد شائولین
در چین یه همچین قدرتی رو نمیده!
.
.
.
.
.
.
استادی دریکی ازدانشگاه های خارجی ب شاگردان میگوید:
بچه هاتخته رومیبینید?
همه میگن آره...
میگه منو میبینید...
میگن اره...
لامپ رومیبینید?
میگن اره ...
میگه خدا رومیبینید?
میگن نه...
میگه پس خداوجودنداره...
یه ایرانی بلندمیشه میگه بچه هامنومیبینید:
میگن اره...
میگه تخته رومیبینید... میگن اره
میگه مغزاستاد رومیبینید:
میگن نه...
میگه پس استادمغز نداره... .
بقیه رو حال کن
ادامه مطلب
از روی بیکاری گذاشتم
یاروباکامیون اومده تومحوطه بیمارستان بوق میزنه،حراست بابلندگودادمیزنه آقااینجابوق نزن!!!یارودوتابوق دیگ میزنه یعنی باشه...
.
.
.
بعدنیم ساعت برمی گرده میخوادبره بیرون،دوتابوق واسه حراستیه میزنه!!حراستیه بابلندگومیگه نــوکرتم:|
بقیه هم تو ادامه
ادامه مطلب
تفاوت
ليست صفحات
تعداد صفحات : 36- ارسال لینک
- دانلود رایگان قالب
- ماندگار فان
- عشق آفرین
- بازی خونه
- ایران بیان
- {میشانNet}
- استقلال تاج آسیا
- اریاسیستم میشان
- اقا امام زمان
- فقط خنده
- پاتوق دخی ها و پسی ها
- همسفر
- همه چیز از همه جا
- دفتر سکوت
- دخترک چشم عسلی
- دانستی ها
- کلیک نکن تا ضرر کنی
- بارون آوا|دانلود آهنگ های جدید
- طنز(دنیای من)
- خنده دونی 2
- آي دانلود
- توپ خنده
- یا مهدی
- خخخخخخ
- چت هو
- تو
- عاشقانه
- پایه گردان چرخشی خورشیدی